پایداری منابع طبیعی از دیدگاه اسلام
چكيده
با افزايش توان فنآوريها در بهرهبرداري از منابع طبيعي، تعادل زيست محيطي،در دو قرن حاضر به زيان طبيعت بر هم خورده كه پديدهاي اسفبار و گاهجبران ناپذير بوده و در ربع قرن اخير از مرز جامعه گذشته است.
امروزه، جامعه بينالملل راهحل اين معضل را محافظت از محيط زيست ميداند و دراين راه، مايل است از دين كمك بگيرد. اين مقاله، ميكوشد تا شاخصهاي پايداريمحيط زيست را از ديدگاه دين بررسي كند. براي اين منظور، ديدگاه، متخصصان وكارشناسان به طور عميق بررسي شد و نتايج نشان داد كه هر آنچه تاكنون تحت عنوانپايداري محيط زيست انجام گرفته، چيزي بيش از فعاليتهاي فني براي نگهداري ازمحيط زيست نبوده است. در حالي كه ارزشهاي بنيادي ديني، به دليل برخورداري ازپشتوانه اخلاقي نقش اساسيتري در پايداري محيط زيست ايفا ميكنند. گامهايپيشنهادي براي رسيدن به اين هدف عبارتاند از: رعايت تعادل در سياستگذاريها،بها دادن به انسان، تأكيد بر آگاهسازي افراد و تجديد نظر عميق در تعهدات ومسئوليتپذيري مشترك.
مقدمه
در جنگ انسان با طبيعت كه از انقلاب صنعتي شروع شد، انسان در يكهتازي پيروزمندانه خود در صحنههاي نبرد، از حربههاي كارآمدي بهره گرفت. نمونه آناستفاده از توليدات شيميايي جنگي است كه طبيعت را ديوانهوار از بين ميبرد. دراين گونه جنگها، تير خلاص به يكباره زده نميشود؛ بلكه طبيعت، به صورت تدريجي از پا در ميآيد.(1
حضور سران و مقامات بلند پايه 181 كشور جهان در بزرگترين گردهمايي سازمان مللمتحد با نام كنفرانس محيط زيست و توسعه، معروف به كنفرانس سران زمين (ريودوژانيرو) در سال 1992 م بيانگر عمق فاجعه تخريب محيط زيست است؛ فاجعهاي كه چهرهمصيبتبارش هر روز بيشتر آشكار ميشود و ابعاد دلهره آن، جهان را در برميگيرد.
متفكرين و محققان علوم زيست محيطي، با همكاري سياستمداران و اقتصاددانان راهيرا پيش پاي جامعه جهاني قرار دادهاند كه امروزه از آن با نام توسعه پايدار يادميشود و از جانب سازمان ملل به عنوان راهبرد مطلوب نجات طبيعت به شمارميآيد؛(2) راهبردي كه در كنفرانس سران زمين به عنوان الگوي جهاني مطرح شد. براي ترسيم گرايش جامعه بينالملل به سمت دين، به منظور پايداري و حفاظت منابعطبيعي و محيط زيست، به پژوهش سه ساله يك هزار دانشمند، درباره ارتباط دين وزيست بوم كه در مركز اديان جهان در دانشگاه هاروارد امريكا انجام گرفته،ميتوان اشاره نمود. در اين پژوهش آمده است كه اديان بايد از نيروي خود برايپايان دادن به بهرهبرداري لجام گسيخته انسان از منابع طبيعي و ايجاد روحيهمسئوليتپذيري مشترك براي حفاظت محيط زيست استفاده كنند.(3)
جان.ر. ايورث، استاد دانشگاه كلمبيا، درباره مذهب چنين ميگويد: «هيچ فرهنگ وتمدني را در نزد قومي نميتوان يافت مگر آن كه در آن فرهنگ و تمدن شكلي از مذهبوجود داشته باشد.»
رودلف باهرو (Rudelf Bahro) نظريهپرداز با نفوذ نهضت سبز نيز همه موجودات رابارقهاي از رحمت خدا ميداند. وي رستگاري بومي را مسئلهاي مذهبي تلقي نموده،از رحمت خدا ميداند و معتقد است كه بشر نيازمند معنويت و روحانيت و تولد عصرطلايي جديدي است كه اصالت را در انسان پرورش دهد.
ضرورت گرايش ديني با پايداري و حفاظت منابع طبيعي را مادر (Mother) نيز يادآورشده است. وي به اين مسئله استدلال ميكند كه حفاظت از منابع در فلسفه و مذهبريشه دارد.(4)
در تأكيد بر گرايش به دين، دكتر تاپفر مدير اجرايي محيط زيست سازمان ملل نيز درگفت وگو با روزنامه همشهري در نيويورك بيان ميدارد كه «ما ميخواهيم در زمينهمسائل زيست محيطي با جهان اسلام يك همكاري مناسب و نزديك داشته باشيم».
ايشان در ادامه ميافزايد: «اعتقاد راسخ دارم كه ارزشهاي معنوي جهان اسلام بسترمناسبي جهت اجراي برنامههاي لازم جهت حفظ آفريدههاي خدا و تنوع زيست محيطياست».(5)
ديدگاه دين اسلام درباره توسعه پايدار، شايان تحقيق است كه دو عامل زير، اهميتاين تحقيق را دو چندان ميكند:
نخست اينكه جرياني موسوم به بيداري اسلامي معتقد است كه اسلام بايد به سببمعتبر دانستن دين و دنيا، اساس و روش پيشرفت جامعه در كليه مسائل اقتصادي،اجتماعي، فرهنگي، و سياسي قرار گيرد.
دوم آنكه در بين دانشمندان، به تازگي برخي الگوهاي غربي براي توسعه پايدار مطرحشده است كه به شدت به دنبال تحكيم ماهيت غربي به گونهاي است كه تمدن اسلام آنرا پيشتر به عينيت درآورده است.
مطالعه تطبيقي، در واقع روشي است كه به مدد آن، اختلافات و تشابهات دو يا چندديدگاه درباره پديدهاي از طريق مقايسه بيان ميشود.
به ديگر بيان، مطالعه تطبيقي به منظور دريافت وجوه شباهت يا اختلاف بين دوديدگاه، امري مفيد و ضروري است. با مطالعه تطبيقي، فهم و درك، صيقل ميخورد وارتباطي با فرهنگها، زمانها و مكانهاي مختلف حاصل ميشود و طي آن محقق ميتواندضمن آشنايي با ايدههاي مختلف و متغيرهاي متعدد، ديدگاهش را بهتر و دقيقترتبيين نمايد.(6)
در اين مطالعه، موضوع پايداري محيط زيست از دو ديدگاه پراگماتيسم و دين مطابقتداده ميشوند كه اين كار به شكل گفتمان صورت گرفته است.
گفتمان در واقع نوعي رابطه خاص بين دوگانگيهاي به ظاهر متضاد يا متناقض موجوددر بين پديدهها به گونهاي است كه اين وجوه متقابل و متضاد بتوانند همديگر رادر ايجاد سنتزي متعاليتر، تكميل و جبران نمايند.
دليل استفاده از گفتمان، دسترسي به فهم كاملتر از پايداري است؛ چرا كه بررسيدو ديدگاه، به طور جداگانه مؤثر نيست و دسترسي به يك سنتز كه حاصل هر گفتماناست، ميسّر نخواهد بود.(7)
به كمك روشهاي فوق، ابتدا شاخصها معين شد و سپس دو ديدگاه مذكور، به كمك آنهابه شكل گفتمان تطبيق داده شد.
مفاهيم پايداري
مفهوم توسعه پايدار از سال 1987 م پس از طرح آن در مجمع عمومي سازمان ملل، موردپذيرش اكثر كشورهاي عضو قرار گرفت.(8)
يكي از پژوهشگران در تبيين تعريفي كه سازمان خوار و بار جهاني (FAO) دربارهتوسعه پايدار معرفي كرده، مينويسد:
«توسعه پايدار به معناي مديريت و حفاظت منابع پايه و جهت دادن به مقولاتفنآوري و نهادي به نحوي است كه نيازهاي انساني براي نسلهاي كنوني و آيندهبشريت به صورت مستقر و پايدار تأمين شود.»(9)
پژوهشگري ديگر توسعه پايدار را اين چنين تبيين ميكند: «توسعه پايدار از نظرزيست محيطي، غير مخرب، از نظر اقتصادي، پويا و از نظر اجتماعي، قابل پذيرشاست.»(10)
سلمانزاده، كشاورزي پايدار را نظامي ميداند كه از لحاظ محيط زيست بيخطر، ازنظر اقتصادي كارآمد و از ديدگاه انساني و اخلاقي شايسته جامعه بشري است.(11)
فلسفه توسعه پايدار مبتني بر اهداف انساني و درك تأثير دراز مدت فعاليتهايكشاورزي بر محيط زيست است. بر اين اساس، نظامهاي كشاورزي عدالتجو و حافظ منابعطبيعي ايجاد شد. چنين نظامهايي، آلودگي محيط زيست را كاهش ميدهند، توانايياقتصادي را در كوتاه مدت بهبود ميبخشند و در نهايت پايداري جوامع روستايي وكيفيت زندگي آنان را حفظ ميكنند.
اصول پايداري
قرن بيستم را در حالي پشت سر نهاديم كه برخي اصول و پندارهاي علمي مطرح شده ازاوايل تا نيمه قرن حاضر كه شايد در زمره محكمات به شمار ميآمد، متزلزل و با شكو ترديد به آن نگريسته شد.
يكي از مصاديق بارز اين تشكيك، مصرف بيرويه كود و سموم شيميايي در كشاورزي استكه تقريباً در كليه كشورهاي جهان، تخريب زيست بومها را به همراه داشته است، درحالي كه تا دهه 70 ميلادي براي مصرف هر چه بيشتر آن، يارانه پرداخت ميشد، ولياينك براي كاهش مصرف آن جايزه و يارانه پرداخت ميشود.
با تغيير پندارهاي علمي درباره پايداري، اصولي براي پايداري مطرح شد كه براساسديدگاههاي صاحب نظران، اصول مشترك زير را ميتوان از آنها به دست آورد:
درك ارزش محيط زيست: سرمايههاي محيط زيست بايد به عنوان يك ثروت در نظر گرفتهشوند و ارزش آنها به همراه ارزش سرمايههاي انساني مورد توجه قرار گيرد.
تداوم پايداري محيط زيست: بهرهبرداري از منابع و حفظ و بقاي محيط زيست ازمهمترين اصول توسعه پايدار است كه بايد تضمين شود.
تعادل: توسعه پايدار از سه بعد زماني، مكاني و اجتماعي بايد مورد توجه قرارگيرد. در توسعه پايدار برنامههايي بايد مورد پذيرش قرار گيرند كه از نظر زمانيبراي نسلهاي كنوني و آينده بشر، از نظر مكاني براي مناطق با امكانات طبيعي ومناطق فاقد امكانات طبيعي و از نظر اجتماعي براي كليه گروههاي اجتماعي، متعادلباشد.
برابري بين نسلي و درون نسلي: توسعه پايدار به اين بستگي دارد كه همگان ازامكانات توسعه پايدار بهرهمند شوند و نسل آينده پرداخت كننده هزينه زندگي نسلفعلي نباشد، نسل آتي با نسل حاضر در استفاده از منابع با هم برابر باشند وتوسعه يك فرد، جامعه يا نسل نبايد باعث محدود شدن امكانات افراد، جامعه يانسلهاي ديگر شود.
كارايي اقتصادي: به اين معنا كه در برابر هر نهاده، ميزان ستانده متناسب و قابلقبولي از نظر اقتصادي به وجود آيد.
براساس تعاريف و اصول فوق، پايداري از ديدگاه دين در چارچوب شاخصهاي زير موردتجزيه و تحليل قرار ميگيرد:
ـ اهداف؛
ـ بهرهوري و بهرهبرداري؛
ـ تعادل؛
ـ عدالت و برابري؛
ـ انسان؛
ـ مسئوليت؛
ـ آگاهي.
اسلام براي بهرهگيران از مواهب حيات، قيد و شرط فراواني قرار داده است و درمشروعيت تحصيل و چگونگي مصرف آنها نظارت دقيق مينمايد. اسلام هم بر نحوه درآمدافراد و هم بر چگونگي مصرف آن نظارت دارد و براي هر دو، شرايطي قائل شدهاست.(12)
اين نظارتها عبارت است از: ادب در به كار بردن منابع؛ ورع در به دست آوردنمنابع؛ مصرف كردن صحيح منابع.
به طور كلي، در دين اسلام، تصرف و استفاده از طبيعت براساس سه هدف فوق است.
همچنين از ديدگاه صاحبنظران اسلامي، اگر محيط زيست بر محور هوا و هوس مردمقرار گيرد، فساد سراسر آن را فرا خواهد گرفت. از آنجا كه هوا و هوس مردممحدوديت ندارد، اگر قوانين هستي تابع اين تمايلات انحرافي قرار گيرد، هرج و مرجسراسر هستي را فرا ميگيرد.
ابعاد مختلف بحران محيط زيست كه امروزه افكار جهاني را تحت تأثير قرار داده،حاصل عصيانگري بشر در برابر نظام آراسته و صالح جاري در عرصه محيط زيست است. اين گونه اقدامات فسادانگيز چه از ناحيه فرد باشد، چه از ناحيه حكومت، در تضادبا خواست خداوند است؛ چرا كه خداوند فساد را دوست ندارد و هرگز در مشيت ازلينيست كه انسانها فساد كنند.(13) منظور از فساد در روي زمين هر گونه نابساماني وويرانگري و انحراف است.(14)
به عبارت ديگر، فساد به هر گونه تخريب و ويرانگري گفته ميشود كه نظام آراسته وصالح جاري را بر هم زند.(15) از اين رو توسعه پايدار به معناي بهرهبرداري ازمحيط زيست است كه با تضمين بقاي زمين همراه ميباشد.
موضوع مهم اين است كه توسعه پايدار بايد در حالي كه به حرمت طبيعت و توانايياقتصادي منابع آن توجه ميكند، در راه برقراري عدالت اجتماعي گام بردارد. ازلحاظ اخلاقي نيز، براي دستيابي به توسعه پايدار، لازم است كه سطح زندگيگروههاي كمدرآمد و مستضعف جامعه بهبود يابد و در عين حال، سرمايه نسلهايآينده، دچار صدمه و زيان جدي نشود. بديهي است كه اين موضوع امري خطير بوده كهبه يك تعهد اخلاقي قوي نياز دارد.
شاخص بهرهوري و بهرهبرداري
نحوه بهرهبرداري از منابع طبيعي و محيط زيست، به اراده انسان بستگي دارد. اوممكن است در مسير خوشبختي و نيكي يا در مسير فساد از آنها بهرهبرداري نمايد. بدون ترديد ريخت و پاش، اسراف و تبذير بدترين رفتار انسان معاصر به شمارميآيد.
امروزه معلوم شده است كه منابع زيست محيطي موجود در زمين با توجه به جمعيت جهانمحدود است و هرگونه اسراف در مصرف آنها ميتواند محدوديت انسانهاي ديگر را بههمراه داشته باشد.
بهرهوري نيز يكي از سنن الهي در دين اسلام است.(16) از ديدگاه ديني دربارهبهرهوري يك سلسله اصول كلي وجود دارد كه ميتواند بر نيازهاي متغير منطبق شودو پاسخگوي آنها باشد. يكي از اين اصول، قانون لاضرر است كه به وسيله آن ميتوانهر حكمي را كه باعث ضرر و زيان باشد محدود ساخت و بسياري از نيازها را از اينراه، محدود نمود.
امروزه، بيشتر از واژه بهرهوري سبز كه بيانگر آلودگي كم به همراه صرفهجويياست، استفاده ميشود كه در اديان گوناگون به آن سفارش شده است.
بررسيهاي به عمل آمده از ديدگاه ديني، نشان ميدهد كه اسراف و تبذير ازمذمومترين اعمال به شمار ميروند و هرگونه رفتار اسرافگونه درباره محيط زيست،نوعي رفتار ناهنجار زيست محيطي به حساب ميآيد كه با اصول ارزشي دين در تضاداست و بايد از آن پرهيز نمود. مباني نگهداري از محيط زيست از ديدگاه دين، هيچگونه تبايني با بهرهوري اصولي از طبيعت ندارد، بلكه با نحوه بهرهبرداري از آنمرتبط است.
ديدگاه ديني، پايه پايداري را بر استفاده مشروع قرار ميدهد. اين ديدگاه بهمجموعه شرايط، مقررات و حدودي كه خداوند درباره بهرهوري و بهرهبرداري ازمنابع طبيعي [خداوندي[ تعيين نموده است، توجه كامل دارد.
شاخص تعادل
شرايط كنوني، خواهان آن است كه همزمان، در چند جبهه به تغييرات مهمي دست زد تابتوان تعادلي براي نگهداشتِ قابليت سكونت كره زمين برقرار كرد.
رسيدن به منظور فوق، در گرو توسعه كيفي محيط زيست است و چنان توسعهاي، محتاجنگرش جامع به توسعه بخشهاي مختلف خدماتي و توليدي، متناسب با امكانات بالفعلمحيط زيست است. عدم كنترل رشد جمعيت ميتواند باعث تولد و بلوغ و حركت انسانهايي شود كه هيچگاه فرصت تعادل را پيدا نميكنند و وجود انسان منحصر به نمودي از خصلتهايحيواني و غريزي ميشود.(17)
دين با مقررات اخلاقي و تعاليم خود، غرايز انسان را تعديل و او را به عزت نفس ومناعت طبع و نيكوكاري و پرهيزگاري دعوت ميكند و در اين راه، به سخنرانيهايبيروح بسنده نميكند؛ بلكه از طريق تعيين پاداشهاي بزرگ و كيفرهاي سخت، از حرصو آزهاي نامشروع و آزاردهنده ميكاهد.
از سوي ديگر، در دين اسلام قانون لاضرر (لاضرر و لا ضرار في الاسلام) وجود داردكه بر طبق آن ضرر و زيان زدن به شخص يا اشخاص ديگر به هيچ وجه روا نيست وپيامبر اسلام ـ صليالله عليه وآله وسلم ـ به شدت آن را نهي فرموده است.(18)امروزه آلودگي محيط زيست مصداق بارز ضرر وارد نمودن به سلامت افراد جامعه بهشمار ميآيد.
به طور خلاصه، محيط زيست براي موجود زنده، حاصل مجموعهاي از تعادلهاست كه برهم خوردن هر كدام ضمانت دوام زندگي را تضعيف ميكند. بايد باور داشت كه در خلقتهر كدام از موجودات زنده حكمتي وجود دارد و ناپديد شدن هرگونه گياهي يا حيوانيبر آسيبپذيري ساير گونهها در بلندمدت اثر ميگذارد.
شاخص عدالت و برابري
آيا عادلانه است كساني كه امروزه زندگي ميكنند منابع و فرصتهاي اقتصادي راتصاحب كنند و با كسب منافع آنها، مخارج آنها را به نسلهاي بعدي واگذار كنند؟ هرشخصي امانتدار منابعي است كه نسلهاي آينده بشر بدان نياز دارد و نه تنها دربرابر كساني كه در حال حاضر در پناه آنها زندگي ميكنند، بلكه در برابر همهبشريت و براي هميشه متعهد است.
از ديدگاه دين اسلام انسان بايد در بهرهبرداري از منابع، نه تنها به حقوقافراد جامعه توجه داشته باشد (عدالت درون نسلها) بلكه به حقوق نسلهاي آينده كهچنين منابعي ضامن حيات و بقاي آنها ميباشد، نيز توجه كامل مبذول دارد (عدالتبين نسلها .)
اصل عدالت در دين اسلام اصلي اساسي براي ايمان قلمداد شده است. عدالت وبيعدالتي مطابق نص قرآن ميزان اصلي در قضاوت اعمال بد و خوب آدمي است. در اينديدگاه، هيچ فرد يا گروهي در هيچ سطحي اجازه ندارد به طريقي از منابعبهرهبرداري نمايد كه رفاه ديگران را به خطر اندازد؛ نظام محيط زيست را نابودكند و از اصول و معيار برابري تخطي نمايد و آسايش زيستي انسانها را بر هم زند.
شاخص انسان
پژوهشگران جهاني براساس تحقيقات خود معتقدند كه ادامه تخريب و تهديد زيست محيطيكه به دست انسان صورت ميگيرد، دير يا زود مرگ كره زمين و موجودات آن از جملهانسان را به دنبال دارد.
اگر آدمي هيچ گونه معناي ژرف و شايسته احترام را در طبيعت مشاهده نكند و آن رااز حالت قدسي خالي ببيند، چنان از آن بهرهبرداري ميكند كه به نابودي آنبينجامد. بحران زيست محيطي كنوني كه به حق، افكار عمومي را سخت مضطرب ساخته،نتيجهاي روشن از اين طرز برخورد انسان فني است.
تمامي مسائل فوق ناشي از ناديده گرفتن خود انسان است. انسان نياز دارد كه برويژگيهاي اخلاقي و معنوي تأكيد ورزد. شناخت انسان يك اصل فلسفي ـ مذهبي است كهشروع هرگونه تغيير و تحولي را از انسان ميداند و بر اين باور است كه برايتغيير او بايد او را شناخت. از ديدگاه دين، انسان به عنوان يك مجموعه پيچيده بهدرك عميق نياز دارد؛ زيرا داراي نظريات، عقايد و ارزشها ميباشد. از اينديدگاه، انسان در مركز توجه قرار دارد.(19)
اين نظريه به ما ميفهماند كه فطرت انسانها بايد كانون توجه تلقي شود و حتي اگراو خود از اين فطرت غفلت ورزد، بايد او را متوجه آن نمود. در حالي كه در ديدگاهپراگماتيسم، خود انسان مورد توجه قرار نميگيرد؛ بلكه او را براساس پيروزيهايشارزيابي ميكنند.
در دنياي معاصر، مادهگرايي و منفعتپرستي افراطي، براي انسانها مجالي نگذاشتهاست تا فرهنگ و تمدن حقيقي و معرفتي كه ميتواند هدف زندگي انسانها را شايستهفهم و پذيرش سازد، درك نمايند.
اين را بايد پذيرفت كه آن مردمي كه از شرابِ منفعت و لذت خودخواهي سرمستميشوند، فرهنگ، معنويت، اخلاق و حتي مذهب و انسانيت و همه عناصر سازنده انسانرا خواب و خيال تفسير و تعبير نشدني تلقي ميكنند كه سرانجام آن، از بين بردنهر آنچه كه در اطراف اوست خواهد بود.
شاخص مسئوليت
در زندگي روزانه، عوامل و حوادث بسياري موجب عكسالعمل در ما ميشوند كه باتلاش فعالانه ذهني يا عملي ما همراه است. اين حوادث و عوامل را ميتوان به سهدسته تقسيم كرد.
نخست، عوامل و حوادثي كه سلامت و تعادل جسماني ما را به خطر مياندازند. مانسبت به هر عاملي كه اين تعادل را بر هم زند حساس هستيم و براي دفع آن و صيانتنفس احساس مسئوليت جدي مينماييم. اين نوع احساس مسئوليت داراي ريشه فطري است.
دوم، عوامل و حوادثي كه سلامت و تعادل عاطفي ما را بر هم ميزند. ما اشياءبسياري را دوست ميداريم يا به آنها عشق ميورزيم و نسبت به بسياري ديگر كينه ونفرت داريم. از اين رو، اگر به هر يك از افراد يا عناصري كه دوستشان داريم،گزندي برسد، آرامش ما بر هم ميخورد و به ناراحتي و اضطراب دچار ميشويم، بهطوري كه نميتوانيم بيتوجه باشيم.
از اين رو در انديشه طرح اقدامي براي رفع خطر از محبوب خود بر ميآييم و تنهاوقتي به آرامش ميرسيم كه به وظيفه خود نسبت به وي عمل كرده و آنچه از دستمانبراي كمك به او بر ميآيد، انجام داده باشيم.
سوم، حوادث و عواملي كه متضاد با نظام ارزشي و عقايد ما هستند. اين عوامل باعثبرانگيختن حس مسئوليت و اقدام عملي براي رفع آنها ميشوند. معيار و مبناي قضاوتدرباره آنچه در محيط رخ ميدهد و راهنماي ما در انتخاب يا رد و انكار امريمحسوب ميشوند، همان عقايد و جهانبيني ماست. در واقع هيچ شخصي بدون يك چنينموازين و معيارهايي نميتواند موقع و موضع استقرار و پايداري در زندگي فردي واجتماعي انتخاب كند.
در اين كه موارد اول و دوم به نوعي ميتوانند در حفظ محيط زيست مؤثر شوند، شكينيست. آري ميتوان جامعهاي را تصور نمود كه افراد آن براي جلوگيري از اثراتزيانبار آلودگي بر سلامت جسماني خود، با آلوده كردن محيط زيست مخالفت كنند ياجامعهاي كه افراد آن به دليل احساسات عاطفي و علاقهاي كه به پرندگان دارند،با قتل عام آنها مخالفت نمايند.
اما از ديدگاه ديني زماني در افراد احساس مسئوليت ايجاد ميشود كه علاوه بر بهخطر افتادن سلامت جسماني و عاطفي، نظام ارزشي و عقايد آنها نيز به خطر افتد. دراين حالت تنها قدرت ايمان كه شالوده آن توجه به خدا و مقررات ديني است بهترينناظر است كه ميتواند ضمانت اجرا را بر عهده افراد بگذارد.
ميزان تأثيري كه ايمان به خدا در ريشه كن ساختن عوامل مخرب زيست محيطي و هدايتافراد به راه صلاح و نيكي دارد، از مقررات و توجيهات فني ساخته نيست. آنچه بشرانجام ميدهد، از اعتقادات او سرچشمه ميگيرد. اعتقادات نزد مردم از قوانينحكومتي نيرومندترند و پايبندي افراد به اعتقادات، بيشتر از پايبندي آنها بهقوانين است.
از طرف ديگر، نسلها به صورت زنجيرهوار با هم ارتباط دارند و اين موجب پيدايشتعهداتي شده كه هر نسل براي حفظ سرمايه نسل بعد ملزم به اجراي آن تعهدات است.
نسل امروز بايد اين ايده را در ذهن بپروراند كه نسلهاي آينده نسبت به اعمال،رفتار و فعاليتهاي نابخردانه ما آسيب پذيرند.
بنابراين، نسل امروز، ملزم به فراهمسازي زمينه مساعد براي استقرار نظام پويا وكارآمد بوده تا نسل آينده كه فرزندان نسل امروزند از مواهب طبيعي بهرهمندگرديده، بر تداوم اين كار به نسلهاي بعد صحه گذارند. بدين صورت تعهدات ومسئوليتهاي اخلاقي زنجيرهواراز زمان حال تا آينده دور ادامه مييابند.(20)
حكومتهاي بشري كه خواهان حكومت منهاي دين و ايمان هستند، فقط از يك سلسلهتعديها و خلافكاريهاي آشكار ميتوانند جلوگيري كنند؛ ولي هرگز از تعديهايپنهان كه از ديد دستگاههاي انتظامي به دور است، نميتوانند جلوگيري نمايند. درباره چنين خلافها و قانونشكنيها، جز ايمان، وحي، مسئوليت و ترس از كيفرهايالهي چيز ديگري مؤثر نيست و نميتواند باشد.(21)
شاخص آگاهي
ناآگاهي، آگاهي كم و پايين بودن سطح فرهنگ عمومي افراد از جمله عوامل تخريبمحيط زيست به شمار ميآيند(22) كه ناشي از پيچيده بودن سفارشهاي فني ارائه شدهاست و ميتواند زمينه سوء استفاده عدهاي را در تجاوز به منابع و سرمايههايملي فراهم آورد. گاهي اين روند نامطلوب، طوري براي مردم غفلتآور است كه ديگرمشاهده و تخريب و نابودي محيط زيست، منابع و سرمايههاي ملي يا حتي شنيدن اخباردر اين باره براي آنها چندشآور ميشود و چندان مهم جلوه نميكند و به راحتي ازكنار آن ميگذرند و گاه فضاي جامعه به گونهاي شكل ميگيرد كه افرادِ متجاوز،سرفرازند نه سرفرود.
افراد زماني از انگيزه كافي براي حفظ و حراست از محیط زیست و دستيابي به زندگيپايدار برخوردار خواهند شد كه دستيابي آنها به اطلاعات مطلوب و بهينه شده زيستمحيطي آسان باشد.(23)
درك مسائل ياد شده براي اذهاني كه تحت تأثير ديدگاههاي فني هستند به دليلپيچيده بودن آنها، آسان نيست، در حالي كه توصيههاي ديني به نوعي به عنوانآگاهي هويت فردي مطرح است تا هويت اجتماعي و اين تك تك افراد هستند كه برايتحقق پايداري بايد تلاش نمايند.
بحث و نتيجهگيري
طي دو قرن اخير، با اوجگيري توانايي فنآوريها، تعادل زيست محيطي به زيانطبيعت بر هم خورد. لطمات وارد بر طبيعت در اين دوران اسفبار و گاهجبرانناپذير شد و در ربع آخر قرن بيستم، از مرز فاجعه گذشت.
توسعه روزافزون بشر نبايد مخلّ انسجام طبيعي و موجب نابودي ديگر موجودات زندهشود، همچنان كه در بيانيه مشترك wwFLUCN، UNEP كه در كتاب for the Earth caring (ظرفيت زمين يا مراقبت از زمين) انتشار يافته، آمده است:
«مردم در بسياري از جوامع بايد طرز نگرش خويش نسبت به طبيعت را دگرگون كنند؛زيرا كه طبيعت بيش از اين نميتواند نيازهاي آنها را تأمين و اثرات آنان را تابآورد.»(24)
با توجه به روندي كه هماكنون وجود دارد، آينده منابع طبيعي بس مبهم و نابسامانبه نظر ميرسد؛ زيرا سرعت تخريب اين منابع با سرعت اقداماتي كه به منظور احيا وحفظ آنها انجام ميشود مقايسهپذير نيست. بديهي است اگر اقداماتي اساسي براياصلاح روند فعلي استفاده از منابع و محيط زيست به وجود نيايد در آينده نزديكدچار مشكلات جدي در اين باره شده و در نهايت به توسعه پايدار كه هدف غايي است،دسترسي پيدا نخواهيم كرد.(25)
همان گونه كه نويسندگاني چون بيلمز (Bilmes) و باي فورد (Byford) اشارهكردهاند، سبزهاي روحاني، زنگارهاي محيط زيست و منابع طبیعی را تنبيهي براي مصرفگرايي بيش ازحد و اسراف و از بين رفتن معنويت تلقي ميكنند. سيمونز (simmons) به نحويماهرانه ديدگاههاي گوناگون را كه با مباني اخلاقي ارتباط مييابد، گرد آوردهاست. وي با عنايت وافر بر تحقيقات بلاك (Black)، بولدينگ (Boldaing)، توين بي (Toynbee) و براون (Bruhn) چنين نتيجهگيري ميكند كه نياز است تا آن اخلاقكارآمدي را كه سرمايهداري پروتستان در قرون نوزدهم ميلادي نهال آن را كاشت وبه طور يكسان در كشورهاي سرمايهداري و سوسياليستي ثمر داد، مورد ارزيابي مجددقرار دهيم.(26)
اكثر متفكران و فيلسوفان انسانشناس غربي و شرقي معاصر، اين حقيقت راپذيرفتهاند كه وضع بسيار وخيم كره زمين ما اگر معلول چند علت باشد، قطعاً يكياز اساسيترين آنها تفكيك جدي ميان علوم و معنويات، ارزشها و فرهنگ والايآنهاست كه در روزگاري نه چندان دور، به وسيله بعضي از سطحينگران با وجد و شعففراوان براي جوامع بشري مطرح شد.
بحران محيط زيست كه در حال حاضر گريبانگير اكثر كشورهاست، از بحران روحي واخلاقي سرچشمه گرفته است. دين اسلام از طبيعت و جهان محيط بر انسان و خودانسان، تعريف مخصوص به خود دارد كه ميتواند از طريق اصلاح اخلاقي و تربيتي بشرراهگشاي حل معضلات زيست محيطي امروز باشد.
حاصل آنكه، آنچه تاكنون تحت عنوان پايداري محیط زیست انجام گرفته، چيزي بيش ازفعاليتهاي فني در استفاده از منابع نبوده و دراين باره، به اصول ديني توجهينشده است. اين عدم توجه باعث اشكالات فراواني شده كه در نهايت به تخريب منابعانجاميده است.
تبيين اصول اساسي براي بهرهوري، نظير قانون لاضرر، تعديل غرايز انسان به نحوصحيح از طريق تعيين پاداشهاي بزرگ و كيفرهاي سخت، رعايت عدالت درون نسلي و بيننسلها، توجه به خود انسان و ايجاد مسئوليت در او نسبت به اعتقادات و ارزشها ازجمله نقاط قوت ديدگاه ديني در استفاده از منابع موجود در طبيعت است.
سخن اين است كه زبان جديدي در حال تولد است كه ظرفيتها، ضرورتها و راهكارهايخود را داراست. اين زبان جديد و راهكار نو بايد در فلسفه و مذهب ريشه داشتهباشد و در آن بر شناخت انسانها تأكيد شود؛ چرا كه هرگونه تغيير و تحول ازانسانها شروع ميشود و بالطبع انسانها پايداري را به وجود ميآورند و پايههايآن را مستحكم ميكنند؛ از اين رو ديدگاه جديد در پايداري بايد علاوه بر عواملفني، متوجه انسان باشد كه خواه ناخواه وجههاي فلسفي را در بر ميگيرد.(27)
منظور از مطالب فوق آن نيست كه به عقب برگرديم؛ بلكه هشدار ميدهيم كه مباداوسيله را جايگزين هدف كنيم. اقتصاد، فيزيك و فنآوري براي زندگي لازم است؛ اماما براي آنها زندگي نميكنيم.
راه حل بحران محيط زيست ومنابع طبیعی در گرايش ديني است؛ به دليل اينكه دين بهترين راهحل راارائه ميدهد. به بيان ديگر، آنچه مورد نياز است يك بافت ديني است كه در آنمفهوم رابطه انسان با طبيعت و تسلط او را بر فرآيند استفاده از منابع طبيعيمجدداً تعريف نمايد. بدين معنا كه انسان مانند باغبان، چنان هشيارانه عمل كندكه به جاي تباه ساختن كيفيت محيط زندگي خود آن را غني و سرشار سازد.
كوتاه سخن اينكه دعوت مردم به حفظ محيط زيست بدون استمداد از يك پشتوانه ديني،بياثر و كماثر خواهد بود و به همين دليل بايد كوشش نمود تا عوامل مخرب زيستمحيطي در پرتو ايمان و تقوي رفع شوند.
با توجه به توضيحات فوق به نظر ميرسد اگر توصيههاي پايداري و حفاظتي بر اصولديني بنا شوند، از ضمانت اجرايي مستحكمي برخوردار خواهند بود و شك نيست كه درآينده نه چندان دور، علم محافظت از محيط زيست نيز همانند ساير علوم به ظرايف واسرار نهفته بيشتري كه در توسعه و سلامت بشري در ديدگاه ديني نهفته است، پيخواهد برد.
پيشنهادها
با توجه به بررسيهاي انجام شده در اين مقاله و بحث و نتيجهگيري كه به عملآمد، موارد زير را به منظور پايداري محيط زيست پيشنهاد ميكنيم:
1ـ به شهادت تاريخ گذشته و معاصر، شگفتانگيزترين رفتارهاي اجتماعي (چه در جهترشد و چه در جهت ارتجاع) بستري اعتقادي داشتهاند. بنابراين شايسته است تاجوامعي كه عزم خود را به اعتلا و رشد و پايداري زيست محيطي خويش عزم كردهانداز اين ويژگي به نحو شايسته استفاده كنند؛
2ـ بايد بر آگاهسازي افراد بيشتر تأكيد شود؛ چرا كه افراد هستند كه براي تحققپايداري تلاش مينمايند؛
3ـ در سياستگذاريها و تعيين برنامههاي توسعه پايدار، تعادل مد نظر قرار گيردكه مهمترين آن بها دادن به انسانهاست؛
4ـ هيچ قانون و نگهباني نميتواند افراد را به احترام گذاردن به محيط زيستمجبور نمايد. احترام به محيط زيست، نتيجه آموزش تعاليم ديني در اين باره است؛از اين رو، از اين نوع آموزشها، بايد بيشتر بهره گرفت؛
5ـ بايد مروج كشاورزي با ملاحظات انساني آن بود و نبايد فراموش كرد تا ايجاد يكنظام كشاورزي پايدار، راهي بس طولاني در پيش است. اميد آن كه بتوان رسالتترويجي خود را براي ايجاد نظام كشاورزي با ابعاد انساني و اخلاقي نشان دهيم وموجبات ترقي و تعالي بشريت را فراهم آوريم؛
6ـ برخي از مسئولان در عمل، اين اهرم قدرتمند (تلاشهاي ديني) در قلمرو حفاظتمحيط زيست را مورد بيمهري قرار داده و بدان توجهي نكردهاند و تنها جسته وگريخته اقداماتي صورت دادهاند كه چندان مؤثر نيست؛ توصيه ميشود كه مسئولان ازاين اهرم قدرتمند كمال بهره را ببرند و راهكارهاي محافظتي به كمك اعتقاداتاسلامي را از طريق تحقيق، تعيين كنند؛
7ـ اجراي سياست توسعه پايدار و بيزيان نيازمند اعمال تغييرات اساسي در معيارهاو ارزشهاست. امروزه، دليل اصلي تخريب محيط زيست، بيمسئوليتي و عدم توجه بهارزشهاي والاي انساني است؛ به همين دليل بايد در ارزشها تحولي اساسي صورت گيرد؛
8ـ درك مسائل محيط زيست براي اذهاني كه امور را از دريچه تنگ منافع خصوصي ياسوداگري صرف مينگرند، آسان نيست. به همين دليل آموزش عمومي مردم در زمينه فرهنگ منابع طبیعی ومحيطزيست، بايد در دستور كار رسانههاي گروهي و مراكز تبليغي قرار گيرد تا از اينطريق، نگرش آنها را نسبت به طبيعت اصلاح كرد و رفتار آنان را با طبيعت متعادلساخت؛
9ـ كشورهايي كه خود را اسلامي ميدانند بايد طبق اصول و معيارهاي ذكر شده دراين مقاله عمل كنند؛ بايد انديشه افزونطلبي و سودجويي افراطي را كه موجبناديده انگاشتن تعادل طبیعت و محيط زيست است، كنار بگذارند؛
10ـ شرايط كنوني ايجاب مينمايد تا در تمامي بخشهاي علمي، فرهنگي، اقتصادي وسياسي، اقدامات فوري صورت گيرد. اين شرايط، توجه بيشتري از جانب تكتك افراد راميطلبد، همه ما در برابر يك دشمن مشترك (اقدامات برهم زننده و مخل تعادل محيطزيست و نابودي ميراث متعلق به نسلهاي آينده) مسئوليت مشترك داريم و براي اجراياين مسئوليت، بايد بسيج شويم؛
11ـ اگر بخواهيم از يك فاجعه بشري در آينده جلوگيري كنيم و زمين كه تنها مأمنماست از بين نرود، بايد در تعهدات و مسئوليتهاي خود نسبت به زمين و حيات موجوددر آن، به طور عميق تجديد نظر نماييم؛
12ـ آلودگي و نابودي محيط زيست مثل آتش است كه هيزم تر و خشك را ميسوزاند. تمامي ساكنان كره زمين بايد براي پايداري محيط زيست مشاركت كنند. كشورهاياسلامي بايد سعي كنند به كشورهاي غربي فشار آورند تا بيش از همه مسائل جهانيحفظ محيط زيست را رعايت كنند و به علاوه سهم مالي بيشتري را براي بازسازي وپاكسازي محيط زيست بپردازند؛
13ـ براي رسيدن به پايداري، همكاري عميق بين رهبران ديني و دانشمندان محيطزيست وحافظان منابع طبیعی، اقتصاددانان، كارشناسان آموزشي و سياستگذاران توصيه ميشود.
پىنوشتها:
1 - توسعه پايدار كشاورزي، مجموعه مقالات توسعه پايدار كشاورزي،باسم پورسعيد و كوروش روستا، دانشگاه آزاد ورامين، 1381، ص 69.
2- توسعه پايدار، جامعه روستايي ايران و آبخيزداري، غلامرضا نوروزي، مجله جنگلو مرتع، 1377، شماره 38 ـ 39، ص 24 و 25.
3 - مجموعه مقالات اسلام و محيط زيست، منصور شاهولي و باسم كاوريزاده،انتشارات سازمان محيط زيست، 1378، ص 102.
4- shavli . 1994. صفحه 354
5- ارزش معنوي اسلام بستر مناسبي براي حفاظت محيط زيست جهان است، منصورشاهولي، همشهري، شماره 1703، سال ششم.
6- مجموعه مقالات اسلام و محيط زيست ، منصور شاهولي و باسم كاوريزاده، سازمانمحيط زيست، 1378، ص 104.
7- روش شناخت قرآن در انديشه نوين اسلامي، حامد حسيني، فصلنامه پژوهشي قرآن،شماره 1، 1377، ص 69 ـ 70.
8- توسعه پايدار كشاورزي، باسم پورسعيد و كوروش روستا، دانشگاه آزاد ورامين، 1381، ص 69.
9- درآمدي بر ضرورت توسعه پايدار كشاورزي و روستايي در ايران، هادي عراقيحسيني، فصلنامه اقتصاد كشاورزي و توسعه، شماره 2.
10-توسعه پايدار، جامعه روستايي ايران و آبخيزداري، غلامرضا نوروزي، مجله جنگلو مرتع، شماره 38 ـ 39، ص 24 ـ 25.
11-كشاورزي پايدار رهيافتي در توسعه كشاورزي و رسالتي براي ترويج در ايران،سيروس سلمانزاده، مجموعه مقالات ششمين سمينار علمي ترويج كشاورزي، مشهد،دانشگاه فردوسي، ص 37.
12-محيط زيست در اسلام، محمد اصغر فاضل، دانشگاه تهران، دانشكده منابع طبيعي،پاياننامه كارشناسي ارشد.
13- همان.
14- تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازي و همكاران، انتشارات دارالمكتب الاسلاميه، 1369.
15- تفسير الميزان، محمدحسين طباطبايي، دفتر انتشارات اسلامي، جلد دوم، ص 98.
16- گزيدههايي در زمينه بهرهوري، مهرداد پورشمس، نشريات سازمان بهرهوري مليايران، 1374، شماره 45، ص 40.
17-محيط زيست و جامعنگري، مصطفي ميرسليم، فصلنامه علمي محيط زيست، انتشاراتسازمان محيط زيست، دوره چهارم، شماره 2، ص 12.
18-روش شناخت قرآن در انديشه نوين اسلامي، حامد حسيني، فصلنامه پژوهشي قرآن،شماره 1، ص 69 ـ 70.
19-سير تحول نظريههاي حفاظت خاك و رويكرد آنها در قرن بيست و يكم، منصورشاهولي، مجموعه مقالات اولين سمينار علمي ـ كاربردي، و ترويج ماهيگيري، معاونتصيد و صنايع وزارت جهاد سازندگي، 1378، ص 47 ـ 50.
20-راهكارهايي براي دستيابي به اخلاق زيست محيطي، عمران حيدري، همشهري، سالهفتم، شماره 1864، ص 7.
21- خدا و نظام آفرينش، جعفر سبحاني، انتشارات قائم، 1353.
22- روش شناخت قرآن در انديشه نوين اسلامي، حامد حسيني، فصلنامه پژوهشي قرآن،شماره 1، ص 69 ـ 70.
23- راهكارهايي براي دستيابي به اخلاق زيست محيطي، عمران حيدري، همشهري، سالهفتم، شماره 1864، ص 7.
24-راهكارهايي براي دستيابي به اخلاق زيست محيطي، عمران حيدري، همشهري، سالهفتم، شماره 1864، ص 7.
25-عوامل مؤثر بر مشاركت دامداران در طرح احياي مراتع، كاوه شهيدي زندي، پاياننامه كارشناسي ارشد، دانشگاه تربيت مدرس تهران، 1373، ص 196.
26- سلامت انسان، اكولوژي، حسين زيدي اقتدار، نشريه كيهان انديشه، شماره 26، ص 57.
27- سير تحول نظريههاي حفاظت خاك و رويكرد آنها در قرن بيست و يكم، منصورشاهولي، مجموعه مقالات اولين سمينار
علمي كاربردي، و ترويج ماهيگيري، معاونتصيد و صنايع وزارت جهاد سازندگي، 1378، ص 3.